استان گلستان یعنی ایران کوچک
از در وارد شدم اسمم رو دادم و کارتم رو دریافت کردم. شماره یهسری اتاق رو مسئول مربوطه خوندن و گفتن که میتونیم توی هر کدوم که خواستیم مستقر بشیم. خیلی اتفاقی توی اتاق ۲۸ ساکن شدم و هیچ نمیدونستم که چه دوستای خوب و عزیزی قراره نصیبم بشه. خدا رو شکر بهخاطر این تصمیم شانْسَکی!
به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران ایران؛ خیلی زود با بچهها آشنا شدم و خیلی زود باهاشون رفیق. یکی از یکی صمیمیتر. یکیشون وقتی بچهتر بود توی یه سریال بازی کرده بود. یکیشون اهل روستا بود. یکی دیگهشون با اینکه کمحرف بود اما مطمئنم قلب مهربونی داشت. و خلاصه همه دوستای جدیدم در یک کلام، عالی بودن.
اتاق ما نمونه بارز وحدت اقوام و مذاهب بود؛ ترک داشتیم، فارس داشتیم، ترکمن داشتیم، شیعه و سنی. و همه با هم فارغ از مشکلات دنیا میگفتیم و میخندیم و این چقدر زیبا بود!
تاریخ این جهان پر بود از جنگ و ستیز بهخاطر تفاوتها و الان همین تفاوت تبدیل شده بود به فرصت. همین تفاوتها شده بود دلیل شادی و باهم بودن. زندگی توی ایران کوچک یعنی استان گلستان که رنگینکمان اقوام و مذاهب بود، اینو به ما آموخته بود. اینکه همه باید دست در دست هم داشته باشیم و در کنار هم باشیم. این باعث شده بود که قلب کوچکم که توی سینه میتپید، پر از احساس رضایت بشه.