سینوا، اردویی برای صداها و سرودها
داشتم پست سر بچهها متن سرودی رو که از بر کرده بودم میخوندم که صدای مربی پرورشی بلند شد که آهای این چه طرز خوندنه؟!!! بعد هم از گروه سرود بیرون رفتم تا امروز که خودم معلم شدم همیشه آرزوم این بود که بتونم بهراحتی سرود بخونم و گروه سرود تربیت کنم…
به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران ایران؛ اینجا تابستون 1402، سینوا. از هوای گرم تهرون فاصله گرفتم و وسط اردوگاه شهید محمد منتظری شهریار هستم. نسیمی که از روی باغهای شهریار میوزه یه هوای خنک رو توی صورت آدم فوت میکنه. وسط درختهای بلندی که روی اردوگاه سایه انداختن، کلی نوجوون با سنین مختلف اومدن اینجا برای یه اردوی تفریحی یه روزه و ورزش و بازی. ولی ما اومدیم برای اردوی مهارتی سینوا.
ما یعنی یک عده مربی و علاقهمند به سرود که از سراسر ایران در سنین مختلف برای شرکت در اردوی مهارتی سینوا به شهریار اومدیم. ابتدا برای اسکان باید از بین درختان بلند بگذری و برسی به محوطهای از سوئیتهای جدا با تختهای دوطبقه برای آقایون و تختهای تکنفره برای خانمها.
قراره سه شب رو میون آدمهایی بخوابی که تنها ویژگی مشترکت با اونا سرود و موسیقیه. یکی از خراسان و از جوار امام هشتم (ع) اومده، اون یکی از فریدونکنار و از کنار دریای مازندران و دیگری از ساحل نیلگون خلیج فارس. هیچ چیز نمیتونست برای من توی یه روز این همه دوست و همراه هدیه بده.
سینوا، اردویی برای صداها و سرودها
سینوا یک اردوی مهارتی سروده که ویژه مربیان سرود طراحی شد. در این اردو کلاسهایی به صورت فشرده سه روز در دو نوبت صبح و عصر برگزار شد. توی سینوا بعضی کلاسها مثل صداسازی و نمایش، خانمها و آقایون جداگانه و با استادان مجزا به تمرین و آموزش پرداختن.
یه عده در طول کلاسها اینقدر مجذوب استاد و درسها بودن که پیشنهاد میدادن این برنامه در مراحل بعدی در استان محل زندگی اونا برگزار بشه تا بتونن افراد زیادی که میشناختن رو به سینوا معرفی کنن. البته یکی دونفری هم سطح بالاتری داشتن که اونا هم بعضی کلاسها رو مثل نمایش نقطه اوج این اردوی مهارتی میدونستن.
همکلامی با کسانی که عاشق شعر و سرودن، روح آدم رو نوازش میده. قدم زدن توی دنیایی با صداهای پرورشیافته و گرم، روح رو آروم و باطراوت میکنه. این کاری بود که سینوا برای ما انجام داد.