فلسفه و هدف از قصهگویی چیست؟
قصه یک امکان شگفتانگیز و ظرفیت فرهنگی، در تعامل و تاثیرگذار بر دیگری است که ما از لحاظ زیستی با آن عجین هستیم و با آن ارتباط وثیق هستیشناسانه داریم؛ به عبارتی دیگر، ما با قصهها بزرگ شده و شبیه قصههایی شدهایم که در کودکی شنیدهایم.
فلسفه قصه از کارکرد قصه و قصهگویی میآید. قصه درگیر کردن من و دیگری است در یک جهان خیالی تا تجربه کنیم، بیاموزیم و بفهمیم. قصه ابزار تقریب معانی به ذهن است. ویژگیها و امکان تاثیرگذاری قصه، ابزار موثری برای رسیدن به اهداف از پیش طراحیشده قصهگو و راوی است.
قصه چه اهدافی را محقق میکند؟
یکی از ظرفیتهای قصه ایجاد همدلی در مخاطب است. در حوزههای میانرشتهای تحقیقات و پژوهشهای متعددی روی قصه و روایت انجام شده که مشخص میکند کارکرد و تاثیر قصه بر ذهن و مغز مخاطب چگونه است.
یکی از کارکردهای قصه این است که وقتی قصهای درباره یک رویداد میشنویم، بخشهایی از ذهن درگیر میشوند که اگر مخاطب در واقعیت با آن اتفاق روبهرو میشد میتوانست آن بخش از ذهن خود را فعال کند.
ذهن در روبهرو شدن با روایت و قصه گویی آن اتفاق را تجربه کرده است. این امر ظرفیتی را پیشروی نویسنده، قصهگو و راوی میگذارد که حس و تجربه عینی را بدون دیدن ماوقع در مخاطب ایجاد میکند.
با قصه اتفاقهای نیفتاده را تجربه میکنیم؛ تجربههای کسب نکرده را ایجاد میکنیم؛ ما با قصه حسهای تجربهنشده را در مخاطب ایجاد میکنیم و اینها همه اگر بهصورت آگاهانه و در مسیر آیندهنگری و هوشمندی باشد میتواند باعث به دست گرفتن زمان تربیت و هدایت یک نسل و جامعه شود.
بچههای ما شبیه قصههایی خواهند شد که برای آنها میگوییم. طبق آنچه علم روانشناسی بر آن صحه گذاشته، بچههای ما از قصهها و آنچه میبینند یا امکان همذاتپنداری با آن را دارند الگوی رفتاری میگیرند؛ لذا تاثیر امر و نهی، تشویق و تنبیه و آموزش بسیار کمتر از رفتار ماست؛ یعنی ما میتوانیم با رفتار و اعمالمان فرزندانمان را به سمتی هدایت کنیم که برای جامعه افرادی موثرتر باشند و این اتفاق با همنشینی مخاطب با شخصیت داستانی صورت میگیرد.
چقدر قصه گفتن و قصه شنیدن برای مخاطب کودک و نوجوان امروز اهمیت دارد؟
این موضوع با ویژگیهای قصه ارتباط دارد که میتواند مخاطب را در جایگاه شخصیتهای خود وارد جهان داستان کند و آنجا با شخصیت و قهرمان تجربههای نو به دست آورد، شکست بخورد، پیروز شود، غمگین و شاد شود.
حس همذاتپنداری باعث میشود ناخواسته اهداف و مضامین قصه به مخاطب آن منتقل شود و چون کودک و نوجوان در دوران قانونپذیری و شکلگیری چهارچوب ذهنی خود براثر تعاملات اجتماعی هستند، از مراودات و تعاملات جهان قصه بیشترین برداشت را خواهند کرد و این تجربیات برای آنها به مدل زندگی و هویت تبدیل خواهد شد.
این کارکرد برای نسلی که در جهت آیندهسازی حرکت میکند بسیار مهم و تاثیرگذار است.
آیا اثرگذاری قصهها مختص گروه سنی خاصی است؟
قالب قصه و روایت یک قالب تاریخی و قدمت آن برابر با حیات بشر است یعنی لزوما قصه به معنای مکتوب و در قالب کلمه بودن مطرح نیست، بلکه پیش از نویسا شدن انسان، اعضای خانواده با نقاشیها و اشکالی که بر دیواره غارها میکشیدند مراودات روزانه خود را بازگو میکردند؛ یعنی روایت ماوقع، قدمتی به طول حیات بشر دارد. روایت ماوقع آمیخته به تخیل به سن خاصی مختص نیست، بلکه تاثیرگذاری عام داشته و برای همه گروههای سنی و همه افراد کاربرد و کارکرد دارد و این از امکانهای شگفتانگیز قصه است که میتواند بر تمام آدمها اثرگذار باشد. چراکه قصه یک نیاز است.
امروزه قصه بهعنوان یک روش درمانی در روانکاوی و روانشناسی استفاده میشود و همینطور بهعنوان روش آموزشی موثر برای کودک به کار گرفته میشود. جدا از مخاطب عام، گاه مخاطب کودک است، که قصه نقش تربیتی و آموزشی پیدا میکند و گاه شنونده قصه، یک بیمار آسیبدیده روحی است که مدل اثرگذاری، پیدا کردن راه برونرفت از شرایط نابسامان است؛ البته اولین و مهمترین ویژگی قصه، سرگرمی و جلب و جذب مخاطب است. قصه مخاطب را از زمان حال و آن وضعیت و موقعیتی که در آن به سر میبرد، منقطع میکند و با قهرمان و فضا و جهان داستان او را به جهانی خیالین میکشاند.
چه مضامین و محتواهایی را میتوان در قالب قصه به مخاطب ارائه کرد؟
نویسندهای که نوشتن قصه و روایت را برعهده دارد، انتخاب میکند که از میان مضامین بیشمار و تعداد بسیار زیاد فضاهای قابل پرداخت، چه چیزی را ثبت کند، از چه زاویهای به یک موضوع بپردازد، نتیجه ماجراها و شخصیتها را در کجا به نمایش بگذارد. این نویسنده قصه است که تعیین میکند مخاطب با چه جهانی از ماجرا و قصه و شخصیت روبهرو شود؛ لذا محدودیتی در زمینه مضمون و محتوای قصه وجود ندارد.
چقدر جای قصهگویی در تربیت کودکان و نوجوانان خالی است؟
با اینکه محصولات کمی در حوزه کودک و نوجوان نداریم اما مضامین متنوع و موردنیاز برای همه اقشار و سنین نیستند و گاهی در بسیاری از موضوعات به تکرار افتادهایم و در برخی پدیدههای اجتماعی که کودک یا نوجوان به صورت روزمره با آن دست به گریبان است در زمینه قصه، تولیدات باکیفیت و جذاب وجود ندارد که مخاطب بتواند در جهان قصهها وارد شود و پیشزمینه ذهنی برای مواجهه واقعی با آن پدیدهای خاص پیدا کند؛ لذا در این بخش به توجه ویژه برای تولید محتوا براساس ایجاد امید و تجربههای نو در قصه نیاز داریم.
جایگاه قهرمانان ملی در قصههای امروز کجاست؟
نقش قهرمان مهم و ضروری است و فقدان دو عنصر قهرمان و اقلیم در ادبیات باعث شده ادبیات چه در حوزه بزرگسال و چه کودک و نوجوان هویت بومی و اصالت لازم را نداشته باشد. این دو عنصر در ادبیات و قصههای ما کمتر وجود دارد درحالیکه با قهرمان و اقلیم میتوانیم هویت اجتماعی بسازیم و آرمان قهرمان را در ذهن مخاطبان قصه تکثیر کنیم.
قهرمان ما را به سمت آینده میبرد و این کارکرد قهرمان است که میتواند امت و ملت و اقلیم را به وحدت رویه برای حرکت اجتماعی و جامعه اصلاحشده بکشاند و این همان نگاه به جامعه آرمانی است که ما بهعنوان «جامعه مهدوی» یا «آرمانشهر» آن را میشناسیم.
قهرمان، جامعه را با آرمانش به وحدت رویه میرساند. ما در این زمینه در حدی که شایسته و بایسته است و بتوان درباره ظرفیتهای بالفعل فرهنگی، ملی و دینی، تولید محتوا کرد، آثار درخور، شایسته و تاثیرگذار تولید نکردهایم.
چطور میتوان با قصه برای مخاطبان قهرمانپروری کرد؟
از آنجا که قصه در مخاطب ایجاد همدلی و همذاتپنداری میکند، بهترین امکان برای معرفی، تعمیم و تسری قهرمانان ملی در قالب شخصیتهای داستان است تا هم آرمان قهرمان به جامعه منتقل شود و هم هویت فرهنگی و اقلیمی قهرمان و از سوی دیگر، با تولید و ارائه قصه، نسل تازهای که قهرمان را درک نکردهاند، میتوانند با آن شخصیت ملی پیوند یابند. قصه، ظرفیت و امکان خوبی برای قهرمانپروری در تمامی نسلها دارد.
چطور میتوان کنشگری نسبتبه اتفاقات روز یا مضامین موردنظر را در نوجوانان با قصه ایجاد کرد؟
مسئله فقط نوجوان نیست. تولید روایت بهصورت کلی این کارکرد را دارد که ذهنیت فردی آدمها را در جهان خود به ذهنیت جمعی تبدیل کند و وقتی جامعه دارای ذهنیت و سلیقه فکری و ذائقه مشخص در مسیر رو به آینده شود، جامعه هم کنشگری لازم نسبت به اتفاقات را خواهد داشت و در غیر این صورت هر نارضایتی و اعتراضی، منفرد است و قدرتی برای بروز بیرونی ندارد.
قصه و روایت این قدرت را به ذهن مخاطب میدهد که حول آن یک ذهنیت جمعی داشته باشند و قدرتی برای کنشگری پیدا کنند.