داستان روییدن عشق در غزه
به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران ایران؛ ریحانه جنتی- تا ساعت به چهار برسه خودم رو توی غرفههای دیگه نمایشگاه کتاب مشغول کردم اما نمیتونستم جلوی هیجانم رو بگیرم. روز پیش هم اومده بودم و کتابهایی رو که میخواستم رو خریده بودم اما وقتی برگشتم و صفحه اینستاگرامم رو چک کردم، با استوری آقای محمدعلی جعفری مواجه شدم که خبر از حضورشون در نمایشگاه، اونم با رونمایی از کتاب جدیدشون میداد.
برای همین روز بعد هم راهی نمایشگاه شدم. هنوز یه ربع به ساعت چهار و قرار آقای جعفری تو غرفه انتشارات معارف مونده بود که داخل غرفه شدم. کتاب جدید ایشون با عنوان «تاوان عاشقی» با چینش خاص و زیبایی روی میز، مثل برج دایرهوار توخالی چیده شده بود و پشت اون برج هم آقای جعفری با فرد دیگهای که نمیشناختم نشسته بودن و آروم با هم صحبت میکردن.
بین قفسهها دنبال کتاب گشتم چون طبیعتا نمیشد چیدمان اون برج توخالی رو بهم زد. این قانون نانوشتهای بود که همه از اون باخبر بودن. کتاب رو از قفسه بیرون کشیدم و دست روی برجستگیهای جلدش کشیدم. لازم نبود کامل وارسیش کنم یا چند صفحه اولش رو بخونم. خوب بودن قلم و سوژههای این نویسنده خوب برام ثابت شده بود.
هنوز کسی برای امضای کتاب نرفته بود و غرفه شلوغ نبود. یه هیجان و خودخواهی بچهگونه در گوشم پچپچ کرد که زودتر برو تا اولین نفری باشی که توی رونمایی کتاب از نویسنده امضا گرفته. کتاب رو به صندوقدار دادم تا بارکدش رو اسکن کنه و از کارتم بکشه.
وقتی از صاحب شدن کتاب خیالم راحت شد، سمت آقای جعفری رفتم. سلامی رد و بدل شد و کتابم رو برای امضا روی میز گذاشتم. خودکارشون رو از جیب بیرون کشیدن و صفحه اول کتاب رو باز کردن. بعد از پرسیدن اسمم، زیر عنوان کتاب و اسمشون که با فونت ریزتری تایپ شده بود نوشتن: «هو العشق، با احترام تقدیم به سرکار خانم جنتی… امضا… اردیبهشت1401».
تشکر کردم و کتاب دیگهای رو که با خودم داشتم از کیف بیرون کشیدم. کتاب «جاده یوتیوب» رو آورده بودم تا اون هم امضا بشه. حرکت غیرمنتظرهای بود اما از ایشون خواستم این کتابشون رو هم که قبلا خریده بودم و از خوندنش لذت برده بودم امضا بزنن. آروم چشمی گفتن و با متانت و احترام روی این کتاب هم امضا و جملات قبلی رو تکرار کردن.
****
کتاب تاوان عاشقی عاشقانهای بر اساس واقعیته که با خوندنش متوجه قدرت عشق میشید، که چطور دوتا عاشق از همه چی میگذرن، چطور سختیهای راه وصال رو به جون میخرن و چطور ناممکنها رو به ممکن میرسونن. اما در کنار اینها، مقاومت در جای جای کتاب خودنمایی میکنه.
داستانی پرماجرای زندگی «آلا» سنی مذهب از غزه و «خلیل» شیعه مذهب از شیلی که شروع علاقهشون درست برمیگرده به زمان جنگ هشت روزه غزه و اسرائیل. داستان از پسکوچههای غزه و دویدنها و فرار از دست پلیسها شروع میشه و نوید یه کتابخونی خوب و دلچسب رو بهتون میده.
از برگههای کتاب بوی قهوه میآد و صدای تایپ کردن پیام در فیسبوک. بوی خاک و آتش میآد و صدای گریههای آلا برای رسیدن به خلیل.
عکسهای انتهای کتاب، درست اون لحظهای که با خودتون میگید «چطور ممکنه؟» واقعی بودن زندگی شخصیتهای داستان رو یادآوری میکنن تا درک و ارتباط بیشتری با حال و هوای داستان داشته باشید.
نویسنده هنوز هم جویای احوال خانم «آلا» در بحبوحههای اخیر غزه و اسرائیل هست و خبرهاشون رو به اطلاع مخاطبان صفحه مجازیشون میرسونن.
خوانندگان تاوان عاشقی حالا نهتنها نگران مردم غزه، بلکه نگران شخص خاصی هستن که با خوندن روایت زندگیش، همراه سختیها و شیرینیهای اون شدن و قطعا این ارتباط قلبی، بیشتر از پیش ما رو جویای اخبار فلسطین و ابراز نفرت از رژیم صهیونیستی اسرائیل میکنه.