به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران ایران؛ نویسنده نوجوان: ریحانه محمودی-
همیشه وقتی میگویند شهید مطهری، ما یاد روز معلم میافتیم. دوازدهم اردیبهشت، یعنی زمانی که او را ترور کردند. بعد یاد معلمهایی که خاطرههای خوب و بدی را به یادگار گذاشتهاند.
اما به راستی معلم بودن فراتر از نمره و همین درسهایی ست که مدام میخوانیم. مدرسه هم جایی نیست که کسی چوب بگیرد بالای سرمان و ملاک ارزیابی کارنامه باشد!
معلمهایی بودند مثل شهید مطهری که به گمانم مثل او را نداشتیم. همان وقتها که نگه داشتن دین همانند نگه داشتن ذغال بر کف دست بود.
همان وقتها که همه مردد بودند بین جبههی حق و باطل. و به راستی کدام درست بود؟
آنگاه شهید مطهری، پای تخته سیاه، حق را ترسیم میکرد. شاگردها بدون آنکه بدانند، میآموختند و بعدها در جبهه، شهید میشدند.ماهم نمیدانستیم. که امروزه کتابهای شهید مطهری بعد از گذشت چند دهه، هنوز سرلوحهی زندگی و کار و انسانیت ماست. او توانست به همه نشان بدهد چگونه دین و سیاست از یکدیگر جدا نیستند.
میشود این مسائل را در دل کلاس درس مطرح کرد و اندیشه ساخت. اصلا هدف همین بود. نه اینکه شهروندی یا دکتری یا مهندسی ساخته شود که مدرسه جای اندیشه سازی است.
اندیشههایی که قرار است خشت خشت کشور ما را بسازند. بعد تازه میتوانیم از اسلام دفاع کنیم و از ایران. او معلمی بود بهسان خورشید که به همهجا میتابید و جهان از نور او روشن بود و دلها از گرمایش، صمیمی.
حالا به نظرتان او فقط یک معلم بود؟