روایتی از قیام جنگل و قهرمان آن
به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران ایران؛ الهه راستگو- شب بود و داشتم از کوچههای باریک رشت به سمت خانه میرفتم؛ مردم دور چیزی حلقه زده بودند و تماشا میکردند. جلو رفتم و دیدم سربازان روس، یکی از بچههای محل را زیر مشت و لگد گرفتهاند. خون یک ایرانی به دست یک اجنبی روی خاک ایران ریخته شد. این اتفاق هرروز تکرار میشد و حتی بدتر از این را هم به چشم دیده بودم.
فکر کن اجنبی بیاید به زور خانهات را بگیرد، آتش بزند، با چند تیر کارت را تمام کند، جنازهات را بیندازد زیر چکمههایش و عکس یادگاری بگیرد؛ آن هم فقط برای آنکه غلام حلقهبهگوش و بلهقربانگوی آنها نیستی…
دیدن این صحنهها دردناک نیست؟؟ بروی پیش چه کسی شکایت کنی؟ قاجار؟ او که با روسها و انگلیسها همکاسه بود.
اگر دهان باز میکردی به گله و شکایت، یک لگد دیگر هم از قاجاریها میخوردی. ملت ایران با یک چوب دوسر طلا به فلک بسته شده بود. یک سرش حکومت قاجار، یک سمتش زور اجنبی. تا حکومت قاجار بود، زور اجنبی هم بود؛ تا زور اجنبی بود، حکومت قاجار هم بود.
این چوب رو باید میگرفتیم و از کمر میشکستیم. مردم گیلان بهویژه رشت و انزلی استخوناشون خرد شده بود زیر چکمههای سربازان روسیه .
نمیتونستم دست روی دست بذارم و تماشا کنم، باید کاری میکردم؛ برای ایران باید کاری میکردم، بچههای ایران نباید زیر چکمههای اجنبی تحقیر و خوار بشن…
من و جمعی از آدمهای درست و حسابی که دلسوز و دوستدارِ ایران و ایرانی بودن، یک دل و یکصدا شدیم برای ایران. احتمالا اسم «قیام جنگل» به گوشتون خورده باشه، ما همون جمعی هستیم که قیام کردیم.
قیام کردیم علیه ظلم
قیام کردیم علیه بیعدالتی
قیام کردیم علیه استعمار
ما میخواستیم خودمون برای کشورمون تصمیم بگیریم، نه یک عده اجنبی، نه یک عده که درد فقر رو نکشیده بودند…
با دست خالی قیام رو شروع کردیم؛ برای ایران، برای استقلال، برای آزادی، برای جمهوریت، برای اسلام…
سخت بود، خیلی سخت ولی تنها راه باقی مونده بود…
راه پرپیچ و خم، پر از چاله و ناشناخته بود ولی ما حامل اعتقاد و هدف مهمی بودیم، باید این بار رو به مقصد میرسوندیم…
این بار، هرچند به دست ما به مقصد نرسید ولی سال57 همین ملتی که به خاطرشون با اجنبی جنگیدیم، شونه زیر این بار دادند و به مقصد رسوندنش و ایران شد، جمهوری اسلامی ایران. خدارو شکر.
حواستون باشه، کاری که برای خدا باشه بیثمر نمیمونه. شاید در لحظه نتیجش رو نبینید ولی اثرش رو گذاشته؛ درست مثل قیام جنگل…
فدایی شما، میرزا کوچکخان جنگلی
عااااالی 👏👏👏