درها باز شد، تماشاگران نشستند، سالن تاریک شد، پردهها بالا رفت. نور موضعی بر اناری که میانه سن روی یک چرخدستی جا خوش کرده بود، قرار گرفت. دختران رنگارنگ نمایش «بار آخر» یکی یکی آمدند و رؤیا آغاز شد…
به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران ایران؛ نمایش «بار آخر»، کاری از باشگاه نمایش حوزه هنری کودک و نوجوان با هنرمندی بازیگران نوجوان باشگاه، به مناسبت میلاد حضرت فاطمه(س) و روز زن در فرهنگسرای خاوران اجرا و با استقبال خوب تماشاگران روبهرو شد. نسرین تقویپور، مسئول سازماندهی دختران عضو باشگاههای هنری حوزه هنری کودک و نوجوان در یادداشتی از روز اجرای هنرمندان نوجوان نوشته است:
اولین بار بود که آنها را میدیدم؛ دخترانی رنگارنگ با چهرههایی خسته اما پر از شور و انرژی که روی سن نمایش این طرف و آن طرف میرفتند، دیالوگهایشان را به ترتیب میگفتند، کارگردان گاهی دیالوگها را کم و زیاد میکرد و دختران بهسرعت با تغییرات همراه میشدند و حس میگرفتند. همیشه تمرینهای تئاتر را بیشتر از اجرای اصلی دوست داشتم، زیرا احساس میکنم واقعیتر و پرانرژیتر هستند. اجرای نمایش «بار آخر» همزمان شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن. من کمتر از یک روز بود که از سفری پر از خستگی برگشته بودم اما اشتیاقی که به دیدن نمایش و از آن بیشتر دیدن خود دختران داشتم باعث میشد همه خستگیهایم را فراموش کنم. با وجود مسیر طولانی و خیابانهای شلوغ، حدود یک ساعت پیش از شروع اجرا رسیدم. از در پشتی وارد شدم و از گوشه سن بهآرامی گذشتم تا حواس بچهها پرت نشود. ورود من با ورود عزرائیل به صحنه همزمان بود. از پلهها پایین رفتم و ردیف سوم کنار خانم صفالو، کارگردان نمایش نشستم. حس میکردم چقدر در این لحظات مضطرب است. باید طوری رفتار میکرد که خستگی و اضطراب درونیاش به چهرهاش سرایت نکند تا انرژی بچهها نیفتد. اما من فارغ از همه اضطرابها روی صندلی سالن نشسته بودم و فقط نگاه میکردم و لذت میبردم. با اینکه بچهها گاهی در تمرین، دیالوگها را فراموش میکردند یا زودتر از موعد، فعلی را انجام میدادند و خانم صفالو نگران میشدند اما من در درونم اطمینان داشتم که وقتی پرده صحنه بالا رود و اجرا شروع شود، همه چیز ناخودآگاه جای خودش را پیدا میکند و سر جایش قرار میگیرد؛ این اطمینان را از انرژی و خنده های بی امان بچه ها روی سن می گرفتم. همین اتفاق هم افتاد.
درها باز شد، تماشاگران نشستند، سالن تاریک شد، پردهها بالا رفت. نور موضعی بر اناری که میانه سن روی یک چرخ دستی جا خوش کرده بود، قرار گرفت. دختران رنگارنگ نمایش «بار آخر» یکی یکی آمدند و رؤیا آغاز شد. چرخ میزدند و صحنهها را یکی پس از دیگری اجرا میکردند. نهایتا یکی از بازیگران، متنی را در تحسین دخترانی که برای خواستههایشان تلاش میکنند و در مقابل ناملایمات و موانع میایستند تا موفق شوند، خواند. بازیگران در مقابل تماشاگران معرفی شدند و به میان تماشاگران آمدند و به مناسبت روز مادر، گلدانهای زیبایی را تقدیم مادران کردند و من در تمام لحظات این نمایش به این فکر میکردم که من و شما هستیم که باید تلاش کنیم تا امیدهای این دختران نوجوان در گرد و غبار ناملایمات به آرزو تبدیل نشود.