روایت دیدار کشافه المهدی از باغ موزه دفاع مقدس

ادامه سفر خلاقانه ما به ایران با نام رحله ابداعیه

0
0
روایت دیدار کشافه المهدی از باغ موزه دفاع مقدس

روایت دیدار کشافه المهدی از باغ موزه دفاع مقدس

به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران ایران؛ در ادامه سفر خلاقانه ما به ایران با نام رحله ابداعیه، قرار شد به موزه دفاع مقدس بریم.

شب جمعه‌ای از مردادماه سوار اتوبوس شده و راهی باغ‌موزه می‌شیم. نماز رو توی مسجد خرمشهر می‌خونیم و بعد شروع می‌کنم به عکس گرفتن از محوطه اطراف مسجد. نشسته‌ام کنار اتوبوسی آبی‌رنگ که از زمان جنگ ایران و عراق باقی مونده یا شاید ماکت اونه.

اونقدر محو تماشای اتوبوسم که خانمی ایرانی به من نزدیک می‌شه و چیزی می‌گه، وقتی می‌بینه فارسی بلد نیستم، در صفحه گوگل ترنسلیت خودش تایپ می‌کنه که: اینقدر بی‌حرکت و محو بودی که فکر کردم مجسمه‌ای…

مرور تصویری تاریخ انقلاب اسلامی

راه می‌افتیم و از میون جمعیتی که جمعه‌شب رو برای گشت و گذار در این محل انتخاب کردن و از کنار تانک‌ها، نفربرها و ماکت هلی‌کوپتر و هواپیماهای جنگی عبور می‌کنیم تا به سالنی با سقف بلند می‌رسیم.

به جای پله‌ها از یک رمپ دایره‌وار به طبقه بالا می‌ریم. صدای آهنگ «ای ایران ای مرز پرگهر» شنیده می‌شه؛ یک راهنما داره درباره تصویر نقشه ایران حرف می‌زنه.

تصویر مینیاتوری زیبایی از جنگ خیبر روی دیوار افتاده که همه بچه‌ها ازش عکس می‌گیرن. فضای راهروها تاریکه و ما به کمک راهنما و بچه‌هایی که فارسی می‌فهمن از راهروها عبور می‌کنیم.

عکس‌هایی روی دیوارها هستن که تاریخ پیش از انقلاب اسلامی رو نشون می‌دن. اونجایی که امام‌ خمینی (ره) به ترکیه، عراق و فرانسه تبعید شد و ترور شاه ایران، شهادت عاملان اعدام حسنعلی منصور. در این راهرو تاریخ معاصر با سرعت زیادی از پیش چشم ما گذشت و باعث شد تا فکرم بیشتر روی این تاریخ متمرکز بشه. با خودم فکر کردم باید دنبال یک کتاب عربی درباره جنگ ایران و عراق یا تاریخ معاصر ایران بگردم.

روایت دیدار کشافه المهدی از باغ موزه دفاع مقدس
روایت دیدار کشافه المهدی از باغ موزه دفاع مقدس

آخر این راهرو، تصویر بزرگ امام خمینی روی دیوار افتاده که داشت از پله‌های هواپیما پایین می‌اومد و چه نوری همراه این تصویر در قلب من نشست. حتما اون سال‌ها این نور در قلب همه اون آدمایی که منتظر این صحنه بودن تابیده بود.

همسفرام مدام عکس می‌گیرن و دوربین‌ها بدون لحظه‌ای توقف روی همه عکس‌ها تمرکز می‌کنن. همه مثل من مجذوب این تاریخ هستن؛ این همون تاریخی که به ملت و کشور من پیوند می‌خوره. تلفن همراهم پر می‌شه از عکس‌های تظاهرات و رای‌گیری‌ 12 فروردین 1358 و رای به جمهوری اسلامی.

بعد می‌رسیم به یک راهرو درباره تاریخ عراق و کودتایی که صدام حسین ترتیب داد و به ریاست‌جمهوری رسید، پس از اون مستنداتی هست درباره پاره کردن قرارداد بین ایران و عراق و دستور حمله به ایران.

دفاع مقدس در موزه دفاع مقدس

اولین شبیه‌سازی، ماکتی از پالایشگاه آبادانه و بعد از اون وارد یک راهرو می‌شیم که خونه‌ها و مغازه‌هایی که بمباران شدن اونجا قرار داده شده و این یه تصویر آشناست برای من و مردمم.

خودم رو وسط جنگ می‌بینم؛ انگار توی یک فیلم جنگی هستم. دفاع همیشه مقدسه چه برای من و مردم لبنان باشه و چه برای مردم ایران.

روایت دیدار کشافه المهدی از باغ موزه دفاع مقدس
روایت دیدار کشافه المهدی از باغ موزه دفاع مقدس

همه ما پشت سر هم از این مسیر می‌گذریم و به جایی می‌رسیم که پرچم‌های قرمز «یا حسین» با یک باد ناموجود تکون تکون می‌خورن.

در ادامه وارد سنگری می‌شیم که روی ورودی اون نوشته: «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» و مترجم جلوتر از همه می‌ایسته و توضیح می‌ده.

از درون آن سنگر به سنگر دیگه‌ای می‌ریم که هوای داخل اون بسیار داغه تا نشون بده رزمندگان در هوای گرم جنوب ایران چگونه تو این سنگرها زندگی می‌کردن.

روایت دیدار کشافه المهدی از باغ موزه دفاع مقدس
روایت دیدار کشافه المهدی از باغ موزه دفاع مقدس

سپس به ماکت‌های شیشه‌ای می‌رسیم که روی اونا تصاویر مرد و زن، کودک و پیر و با لباس‌های مختلف اقوام ایرانی نقش بسته و مترجم توضیح می‌ده که این افراد نماد مقاومت همه اقوام و همه مردم ایران از کوچیک و بزرگ در برابر دشمن هستن.

به چشم‌های عکس آدم‌ها نگاه می‌کنم و احساس می‌کنم چیزی در چشم‌های اونا مشترکه، چیزی آشنا مثل یک حس.

وارد سنگری می‌شیم که عملیات آزادسازی خرمشهر در اونجا برنامه‌ریزی شده بود. بعد به راهرویی از اشیایی می‌رسیم که مردم برای کمک به جبهه‌ها اهدا کرده بودن.

راه رو از روی پل معلقی که زیرش رودخونه شبیه‌سازی شده و اطرافش نیزاره طی می‌کنیم. از کنار مردی نشسته روی قایق می‌گذریم و به تالاری وارد می‌شیم که میدون مین در اون شبیه‌سازی شده؛ زیر پای ما مین‌ها منفجر می‌شن و در کنار راهی که از اون می‌گذریم مین‌ها و سیم‌ خاردارها کشیده شدن.

تالار پلاک‌ها یکی از زیباترین بخش‌های این موزه است؛ تالاری با رنگی سرخ که نماد شهادته و از سقفش پلاک‌های زیادی آویزون شدن تا نشون بدن چه کسانی از اینجا گذشتن و بعد وارد راهرویی می‌شیم که یک طرف اون ضریح آقا اباعبدالله (ع) است و طرف دیگه ضریح آقا ابوالفضل (ع) و این یعنی راه قدس از کربلا می‌گذره.

تالار پلاک‌ها یکی از زیباترین بخش‌های موزه
تالار پلاک‌ها یکی از زیباترین بخش‌های موزه

بعد از گذشتن از کنار ادوات جنگی و تالارهای اسرا و مفقودان دفاع مقدس به تالار پیروزی (انتصار) می‌رسیم و روایت‌هایی از منافقین روی عکس‌ها و فیلم‌ها نشون داده می‌شه و بعد شکست صدام و سقوط اون و صحنه بیرون کشیدن اون از سوراخ.

چهره همسفرام یکی یکی به خنده باز می‌شه. صحنه بازسازی‌شده نخلستان و در اوج صحنه جماران از بهترین صحنه‌ها هستن که با هنرنمایی ایرانی‌ها صحنه‌ها شبیه به واقعیت شدن.

پل طبیعت و خیمه‌گاه امام حسین (ع)

بازدید موزه تموم شده ولی من هنوز دلم می‌خواد بایستم و عکس بگیرم و این همه اطلاعات رو در دوربین و ذهن خودم ثبت کنم.

گوشه گوشه این مسیری که ما از اون گذشتیم اگرچه آشنا بود ولی ما رو بیشتر و بیشتر به مردم ایران نزدیک کرد. حس کردیم چقدر با هم حس و گذشته مشترک داریم.

از موزه بیرون می‌ریم و به سمت پل طبیعت قدم‌زنون حرکت می‌کنیم. مسیر شلوغه و بچه‌ها همه ساکتن و انگار دارن با خودشون فکر می‌کنن چطور این حجم اطلاعات رو حفظ کنن، شاید بچه‌ها هم مثل من دارن آرزو می‌کنن دوباره بتونن این سفر و این مسیر رو بیان.

به سیل خونواده‌هایی می‌رسیم که پایان یک روز تعطیل شام‌شون رو آوردن تا در نزدیکی تاریخ بخورن و از هوای بیرون و طبیعت این پارک استفاده کنن.

از روی پل و شلوغی و از وسط پارک عبور می‌کنیم با ترس از گم شدن، عکس گرفتن رو کم کرده و به مردم بیشتر دقت می‌کنیم. بعضی‌ها به ما لبخند می‌زنن و بعضی‌ها متوجه غریبه بودن ما نمی‌شن و بی‌تفاوت عبور می‌کنن.

با خیمه سفید بزرگی در وسط پارک روبه‌رو می‌شیم که نوای «آمده‌ام ای شاه پناهم بده» همه ما رو که عجله داریم به سمت اتوبوس بریم میخکوب می‌کنه.

خیمه پر از مردمیه که روی صندلی نشسته‌ان و برخی اشک می‌ریزن. اسب‌هایی سیاه و سفید داخل خیمه هستن و یک سن در وسط خیمه برپا شده. در راه برگشت به هتل صدای ساز دهنی یکی از همسفرام اتوبوس رو پر می‌کنه…

انتهای پیام

پست های مرتبط

0 0 رای ها
با انتخاب ستاره نظرت در مورد روایت را مشخص کن
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

ارسال روایت

روایت خود را با ما به اشتراک بگذارید

تازه ترین روایت

عوامل-شادی-در-خانواده
جمع چهارنفره
1715493934376
برکت
IMG_۲۰۲۴۰۵۱۲_۰۹۳۵۰۳
رزق معنوی
زبان فارسی
"عاقا یا آقا"
روز دختر
نیمه دوم دنیای دخترونه
صلیب سرخ
مسیح های کوچک قرمز
شیخ صدوق
ابن بابویه
شهید مطهری
یاد استاد
شهید آوینی و نادر طالب زاده
یار نادر انقلاب
حرم  عبدالعظیم حسنی(ع)
غربت حسن ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x