نمایش قهرمان کوچک؛ نمایشی پر از نور و تصویر و صدا

قهرمانی که این روزها ازش حرف می‌زنن.

0
0
نمایش قهرمان کوچک؛ نمایشی پر از نور و تصویر و صدا

نمایش قهرمان کوچک؛ نمایشی پر از نور و تصویر و صدا

به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران ایران؛ غروب آروم آروم نزدیک می‌شه و از حجم گرمای روز بیستم مرداد کم شده.

مقابل پله‌ها از ماشین پیاده می‌شم و نسیم خنکی از توی راهرو به صورتم می‌خوره. اومدم تا قهرمان کوچک رو ببینم؛ قهرمانی که این روزها بیشتر ازش حرف می‌زنن.

با نگهبان سلام و علیکی می‌کنم و آدرس تماشاخانه مهر رو می‌پرسم. مرد میانسالی با لبخندی از جاش بلند می‌شه و با اشارۀ دست منو به سمت تماشاخونه راهنمایی می‌کنه.

وارد حیاط حوزه هنری می‌شم؛ همونجا که وسط تاریخ ایستاده، میون دو ساختمون که یکی ۱۰۰ سال از عمرش می‌گذره و دیگری کمتر از ۲۰ سال، غرفه‌های سیاهپوش چیده شده که در هر غرفه قراره برنامه‌ای برگزار بشه، اما من در جستجوی قهرمان کوچک و مردم در حال رفت و آمد هستن.

مسیر رو با کندی طی می‌کنم. هنوز برنامه‌ها شروع نشدن ولی حیاط شلوغ شده.

کنار آبنمای فیروزه‌ای و مزار شهدای گمنام می‌ایستم و فاتحه‌ای می‌خونم؛ امروز بیستم مرداده و درست دو روز پیش، روز شهدای مدافع حرم بود و حالا در این مسیر کوتاه، دو شهید غواص گمنام به مشتاقان امام حسین (ع) مجوز تماشای نمایشی درباره علی‌اصغر (ع) رو می‌دن؛ نمایش قهرمان کوچک. مجوزم رو می‌گیرم و به سمت تماشاخونه راهم رو ادامه می‌دم.

از پله‌ها که پایین می‌رم، در چوبی بزرگی رو باز می‌کنم و وارد دنیای دیگه‌ای می‌شم؛ سالنی با صندلی‌های سرخ و صحنه سیاه.

نمایش قهرمان کوچک

هنوز تا شروع نمایش زمان زیادی باقی مونده ولی افراد زیادی اومدن با اینکه بلیت نمایش قهرمان کوچک نذر فرهنگی و رایگان بوده اما عده زیادی نتونستن برای امروز بلیت بگیرن.

خانمی می‌گه بلیت رو از تیوال گرفتم تا دخترام رو به تماشای نمایش بیارم، بعد یکی از دوستانم که می‌خواست بچه‌هاش رو همراه ما بیاره، نتونست بلیت بگیره و می‌گفت بلیت تموم شده و مجبور شد برای یه روز دیگه بلیت بگیره.

پسربچه‌ای گفت: بابام فقط جمعه‌ها می‌تونه ما رو بیرون ببره و الان که تابستونه روزها خیلی گرمه، واسه همین من و خواهرم از هفته پیش برنامه‌ریزی کردیم که این جمعه بیایم اینجا، چون چند تا برنامه رو با هم می‌تونستیم بریم و بعد هم نمایش قهرمان کوچک رو ببینیم.

هنوز ساعتی تا شروع نمایش قهرمان کوچک باقی مونده که با نگرانی از دست دادن صندلی و از روی کنجکاوی از سالن خارج می‌شم.

به غرفه‌های توی حیاط که حالا برنامه‌هاشون شروع شده سرکی می‌کشم. هوا تاریک شده، صدای اذون می‌پیچه.

وضو می‌گیرم و به مسجد می‌رم تا نمازم رو به جماعت بخونم و بعد دوباره به صندلیم در تماشاخونه مهر برمی‌گردم تا مبادا روایت قهرمان کوچک را از دست بدم.

نمایش آغاز می‌شه…عروسک‌های اشقیا روی میله‌ها خودنمایی می‌کنن، شعرخوانی درخت سید و تیر سه‌شعبه فضای نمایش رو کودکانه کرده و تلطیف می‌کنه و در نهایت سایه‌هایی از خاندان امام حسین (ع) روی پرده می‌افته.

این نمایش پر از نور و تصویر و صدا و مناسب برای کودکان بالای 10 سال است تا روایت عاشورا و قهرمان کوچک صحرای کربلا را از زبان درخت سیبی بشنوند که تیر سه‌شعبه شد و این روایت همسفر شدن با کاروانی از خاندان پیامبر (ص) است در مسیری پر رنج و دردناک.

با تماشای این نمایش عروسکی می‌تونید گوشه‌ای از این سفر را درک کنید.

پست های مرتبط

0 0 رای ها
با انتخاب ستاره نظرت در مورد روایت را مشخص کن
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

ارسال روایت

روایت خود را با ما به اشتراک بگذارید

تازه ترین روایت

عوامل-شادی-در-خانواده
جمع چهارنفره
1715493934376
برکت
IMG_۲۰۲۴۰۵۱۲_۰۹۳۵۰۳
رزق معنوی
زبان فارسی
"عاقا یا آقا"
روز دختر
نیمه دوم دنیای دخترونه
صلیب سرخ
مسیح های کوچک قرمز
شیخ صدوق
ابن بابویه
شهید مطهری
یاد استاد
شهید آوینی و نادر طالب زاده
یار نادر انقلاب
حرم  عبدالعظیم حسنی(ع)
غربت حسن ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x