پروردگاران کوچک

دم افطار است. بوی نان تازه که پدر آورده و حلوای شیرین مادر، می‌پیچد

0
0

پروردگاران کوچک

به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران ایران؛ مریم سامع- دم افطار است. بوی نان تازه که پدر آورده و حلوای شیرین مادر، می‌پیچد توی سرت؛ دلت هوایی نگاه‌شان می‌شود. می‌دانی که مادر در کنار سفره افطار و پدر بر سر سجاده، انتظار آمدنت را می‌کشند.

چشمانت را می‌بندی. زبانت قاصر است و نمی‌دانی چه بگویی! برای داشتن این دو نعمت الهی که پروردگاران کوچک‌اند: «کما رَبیَّانی صَغیرا.» (آیه24: اسراء)

اشک چشمانت سرازیر می‌شود و دست به دامان سیدالساجدین، زین‌العابدین، امام‌العارفین می‌شوی:

«خداوندا! بر محمد بنده و فرستاده‌ات و بر خاندان پاکش درود فرست و پدر و مادر مرا به کرامت نزد خود اختصاص ده، ای مهربان‌ترین مهربانان.

آن‌چه از حقوق این دو وظیفه من است، به من الهام کن و دانشش را برایم فراهم کن و توفیقم بده تا آن‌چه به من الهام کردی، جامه عمل بپوشانم و از آن‌چه نسبت به آنان به من آموختی، از من سلب نشود.

خدایا اطاعت از پدر و مادر و نیکی به ایشان را در نظر من از خواب شیرین خوش‌تر و از سیراب شدن تشنه گواراتر گردان تا خواسته آنان را بر خواسته خودم مقدم بدارم و خشنودی ایشان را بر خوشنودی خودم برگزینم.

خداوندا در نظر من آنان را پادشاهی قرار بده که بیم دارم از آنکه اطاعت امرشان نکنم و از طرفی مثل یک مادر مهربان نسبت به فرزندانش به آن‌ها نیکی کنم.

پروردگارا! یاریم کن تا صدایم را در برابرشان آهسته و سخنم را پاکیزه و برخوردم را ملایم و مهربان نمایم. مرا با آنها رفیق و شفیق و دلسوز فرما.»

فرشتۀ خیالت بر بام خانه کودکی‌هایت می‌نشیند و صدای خنده و شور و نشاط تو را به وجد می‌آورد. بزرگ شدنت را می‌بینی و قد کشیدنت را تحت لوای تربیت این دو فرشته زمینی. به یاد شعر سعدی می‌افتی: «تو آنی که از یک مگس رنجه‌ای. که امروز سالار و سر پنجه‌ای.» می‌گویی:

«پروردگار من! به‌خاطر تربیت من از آنان سپاسگزاری کن و پاداش‌شان ده و هر چه در کودکی مراعات من را کردند، خودت مراعات‌شان کن.

خدایا! گاهی ناسپاسی کرده‌ام نسبت به ایشان. آزارشان داده‌ام یا رفتار ناپسندی از من سر زده و حق‌شان را ضایع کرده‌ام؛ همه این‌ها را سبب ریزش گناهان‌شان و ترفیع درجات‌شان و افزونی حسنات‌شان قرار بده. تو خدای تبدیل کننده بدی‌ها به خوبی‌هایی مهربانم.

خداوندا! حقوق پدر و مادرم بر گردن من واجب است و همیشه نسبت به من احسان داشته‌اند؛ اگر گاهی به سبب گرفتاری در حق من کوتاهی کردند یا  به سبب خستگی بدرفتاری نمودند، همه را به آن‌ها بخشیدم و آن را وسیله احسان و محبت به ایشان گردانیدم. من ایشان را نسبت به خودم سهل انگار نمی‌دانم؛ پس این همه زحمتشان در راه تربیت من چه می‌شود و آن همه مراقبت و مواظبتی که با سختی  از من داشتند چگونه به حساب می‌آید؛ پس همان‌گونه که مرا در کودکی تربیت نمودند و مهربانی کردند مورد رحمت خودت قرارشان بده.»

صدای اذان از مناره‌های مسجد بلند می‌شود و طنین صدای پرمهر مادر که تو را دعوت به نماز و افطار می‌کند، در گوش جانت می‌پیچد. دست روی چشمانت می‌کشی و با خودت این فراز از دعا را زمزمه می‌کنی: «پروردگارا! یاد پدر و مادرم را بعد از هر نماز و در هر لحظه‌‌ای از لحظات شب و روزم فراموشم مکن.

ای مهربان‌ترین مهربانان! پدر و مادرم را به برترین چیزی که پدران و مادران را به آن امتیاز می‌دهی، ممتازشان کن.

خدایا! مرا هم به سبب دعای آن‌ها بیامرز و از گناهانم بگذر.

معبودا! اگر آمرزش تو برای آن دو پیشی گرفت، آنان را شفیع من قرار بده و اگر آمرزش من بر آن‌ها پیشی گرفت، مرا شفیع آن‌ها قرار بده تا به‌خاطر مهربانی تو در سرای کرامت و بهشت ابدیت با هم باشیم؛ همانا تو صاحب کرامت و بزرگی و احسان هستی؛ ای مهربان‌ترین مهربانان.»

چشم می‌گشایی. خم می‌شوی و دستان‌شان را می‌بوسی.

 

 

برگرفته از دعای 24 صحیفه سجادیه

 

 

 

 

پست های مرتبط

0 0 رای ها
با انتخاب ستاره نظرت در مورد روایت را مشخص کن
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

ارسال روایت

روایت خود را با ما به اشتراک بگذارید

تازه ترین روایت

شیخ صدوق
ابن بابویه
شهید مطهری
یاد استاد
شهید آوینی و نادر طالب زاده
یار نادر انقلاب
حرم  عبدالعظیم حسنی(ع)
غربت حسن ها
سعدای9
استادِ شیرین سخن
5-48
روایتی از سودای سیمرغ
470953_400
گل‌های سرخی که روی پیراهن سفیدش جوانه زد
1777729_571
پروردگاران کوچک
47517
ترجمه کتاب «دو دوست» در بوسنی رونمایی شد
2Y4A9467
نوانمایش «تا یک قدمی» نذری برای ظهور
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x