کاخ ملت پهلوی، حیاط خلوت دهه هشتادی های انقلاب اسلامی
به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران ایران؛ شاید هیچوقت رضاخان موقعی که داشت بنای کاخ ملت رو برپا میکرد فکرش رو هم نمیکرد که یه روزی نوجوونای انقلابی جمهوری اسلامی ایران توی ایوان اون دور هم جمع بشن و اختتامیه پویش کتابخونی ضداستعماری راه بندازند.
با چند تا اتوبوس از اردوگاه شهید باهنر راه افتادیم سمت مجموعه سعدآباد؛ همون جایی که یه عالمه کاخ داره و مأمن اتفاقهای تاریخی بسیاری بوده.
وقتی رسیدیم از در زعفرانیه کاخ وارد شدیم. پیش از دیدن ساختمان کاخ دو لنگه پا خودنمایی میکرد، پاهای باقیمونده از مجسمه غولپیکر رضاخان بود که در جریان انقلاب ۱۳۵۷ به دست مردم انقلابی که خوشحال از پیروزی انقلاب و هم خشمگین از ظلمهای سلطنتطلبان بودند تکهتکه شد و تنها این دو پا رو از خودش جا گذاشت.
از کنار پاهای رضاخان که رد شدیم، مقابل ایوان اصلی و شمالی کاخ ملت، تیم میزبانی و تشریفات اختتامیه پویش کتابخوانی هیسطوری با میزهای چیدهشده و مرتب آماده بودند تا از ۲۵۰ نخبه کتابخوانی این پویش استقبال کنند.
بچهها کمکم جای خودشون رو پیدا کردن و نشستن. خبرنگارها هم در انتهای ضلع جنوبی محوطه پذیرایی مستقر شدند.
همه آماده بودند که، صدای صوت یک قاری نوجوان توجه همه رو به خودش جلب کرد و به احترام آیات کلامالله مجید سکوتی حاکم شد.
شاید کمتر دیده باشیم سرود جمهوری اسلامی ایران با اجرای زنده گروه ارکستر سمفونیک به استقبال یک مراسم بره اما پویش هیسطوری واسه مراسم اختتامیه خودش یک گروه موزیک زنده دعوت کرده بود که با خوانندگی حسام آرین در تمام ساعات برگزاری مراسم هنرنمایی کرد و فضای حماسی و بهیادموندنی ایجاد کرد.
بچهها با شور و شوق بسیار منتظر بودند تا جوایز اعلام بشه و نتایج زحماتشون مشخص، اما خب همونطور که همه اختتامیهها یکسری سخنرانی داره، اینجا هم ما با یکسری سخنرانی روبهرو بودیم که یکیشون مهدی شریفی بود.
مهدی شریفی، دبیر محتوایی پویش کتابخونی هیسطوری وقتی رفت روی جایگاه، بعد از خوش و بشی که با عبدالله روا، مجری برنامه داشت، چند جملهای در مورد اهداف برگزاری این پویش گفت.
بعدشم برای همه بچهها آرزوی موفقیت کرد و خیلی زود جایگاه رو ترک کرد تا نوبت اعلام جوایز کمی جلو بیفته اما خب این اتفاق نیفتاد، چون کارگردان برگزاری اختتامیه برنامههای متنوعی براشون در نظر گرفته بود؛ یکی از این برنامهها، پخش فیلمی از فعالیت دهه هشتادیها توی اردوگاه شهید باهنر بود.
اختتامیه باحال و باصفای پویش کتابخونی هیسطوری بعد از سخنرانی معاون وزیر امور خارجه، دکتر باقری کنی و تجلیل از ابوالقاسم طالبی، کارگردان فیلم ضد استعماری یتیمخانه ایران، سراغ اعلام برندههای بخشهای مختلف نخستین اردوی گفتگومحور پویش کتابخونی هیسطوری رفت.
واقعا نمیشه از جیغ و داد و فریادهای دهه هشتادیها توی اعلام نتایج این بخش گذشت واسه اینکه این نوجوانها توی این چند روز که در اردوگاه شهید باهنر با هم آشنا شدند، کارهای گروهی کردند و تولید محتوای جمعی براساس مفاهیم مجموعه کتابهای سرگذشت استعمار داشتن.
اما اوج هیجان اونها زمانی بود که نتایج اصلی و اعلام نفرات طلایی و نقرهای این پویش کتابخونی اعلام شد. اون چیزی که بیش از خوشحالی نوجوانها خودنمایی میکرد، همدلی و همبستگیشون بود؛ هر شخص و هر گروهی که به عنوان برنده اعلام میشد، همه با هم بیاختیار واسهشون دست میزدن و تشویقشون میکردن، انگار نه انگار که پویش کتابخوانی هیسطوری با رقابتی بین ۷۰۰ هزار نفر برگزار شده بود.
شاید این رفتار ناشی از آموختههای اونها توی این چند روز و درسی که مجموعه کتاب سرگذشت استعمار به اونها داده بود، باشه.
مراسم تموم که شد، برگزیدهها عکس یادگاری گرفتند و بعد همه راهی اردوگاه شدیم. دلتنگی بعضی بچهها واسه اردوگاه و پویش و همگروهیهاشون توی اتوبوس برگشت حس میشد.
اما با ارتباط خوبی که گرفته بودند، محال بود بهسادگی دست از سر هم بردارن. تازه اول راه بود و قراره کارهای بزرگی واسه ایرانمون انجام بدن.