آرتین رسانه رسمی نوهنران ایران؛ ساناز احسانی_
وقتی وارد تالار سوره شدم شلوغی سالن توجه ام رو حسابی به خودش جلب کرد.
راستشو بخوایین فکر نمیکردم یه نمایش دخترونه تا این اندازه مورد استقبال مامانا و دختر خانما قرار بگیره.
همه بی صبرانه منتظر بودن تا درِ سالن باز بشه ، صندلی شونو پیدا کنن و چشم بدوزن به صحنه نمایش.
بالاخره درِ سالن باز شد و همهمه فضا رو پُر کرد…
صدای موسیقی هم توی سالن شنیده می شد و دختر بچه ها با صدای بلند همراه با موسیقی تکرار می کردن:
“من دختر ایرانم”
“من دختر ایرانم”
بعضیا با دسته گلای توی دستشون سرشار از ذوق و لبخند منتظر تماشای نمایش بودن تا بعد از اجرا، دسته گل های قشنگشونو به دختران هنرمند تقدیم کنن. دخترانِ هنرمندی که برای به تصویر کشیدن نور و روشناییِ دختری از تبارِ آفتاب روی صحنه میرفتن.
با خاموش شدن چراغ های سالن که نوید آغاز نمایش رو میداد، سکوت همه جا رو فرا گرفت .
نور تمام صحنه رو پُر کرد… تنپوشی از نُت های موسیقی فضا رو بغل کرده بود. همراهی نور و موسیقی خبر از خلقِ یه اثرِ هنرمندانه رو میداد.
خلق تصویری از تولد دختری از تبار آفتاب .
روایت ،قصه ی حیاتِ بانو فاطمه معصومه بود از طلوع تا غروبش.
اما این، تمام ماجرا نبود.
نمایش با ضرباهنگی خوش، یه قصه دخترانه رو روایت می کرد .
از زنده به گور کردن دختران در عصرجاهلیت تا زنده به گور کردن دختران در عصر مدرن و با شیوه ای نوین.
روایت به شکلی کاملا هنرمندانه با ساحت مقدس بانو فاطمه معصومه(س) پیوند عمیقی داشت و بخش هایی از حیات ِ نورانی این بانو رو به تصویر می کشید. در طول اجرای نمایش احساسات مختلفی رو تجربه کردم.
گاهی سرشار از اشتیاق دست می زدم و تشویق می کردم
گاهی لبخند می زدم و گاهی چشمام بارونی می شد .
البته فقط من نبودم که این طیفِ متنوع از احساسات رو تجربه می کردم،
خنده ها ،
تشویق ها،
گاه
صدای هق هقی که توی سالن می پیچید نشون میداد همه اونایی که به تماشا نشسته بودن ، احوال و احساسشون به لحظه لحظه ی نمایش گره خورده.
چشم ها نظاره گر قاب های دلنشینی از زندگی حضرت معصومه بود.
از بی تابی و دلتنگی برای پدر. تا دلتنگی و بی قراری برای برادری که کوچی غریبانه داشت.
از لحظات مناجات و دلدادگی با خدا.
تا دستگیری از دختری که در دنیای امروز گرفتار جاهلان مدرن شده و روح لطیفش بازیچه افراد و ابزار نوین امروزی قرار گرفته بود .
“دختری از تبار آفتاب ” رزق معنوی ما شد و به قلب و دلمون حال و هوای خاصی بخشید.
بیش باد