نیمه دوم دنیای دخترونه

حضرت معصومه ­ای(س) که به "عالمه غیر معلمه" ملقب بود، ولایتمداریش زبانزد، حیا و عفتش معصومانه و مثل دیگر زنان خاندان نبوت، والامقام و

2
0

آرتین رسانه رسمی نوهنران ایران؛ نویسنده نوجوان ؛ ریحانه جنتی_

گرمای هوا و سنگینی کوله روی شونه­ ش، کلافه کننده بود اما بوی بوته­ های یاس­ که از در و دیوار خونه­ های قدیمی کوچه آویزون بود، باعث می­شد حس و حالش خوب باقی بمونه. البته خوب یا بد بودنش رو نمی­دونست!

حسی میون این دو با ترکیبی از نگرانی و اضطراب. از کوچه و پس کوچه ­ها که بیرون اومد، چشمش به طلاییِ گنبد که خورشید مسقیم به اون می­تابید، افتاد. همان جا دستی به غبار چادرش کشید، سر به تعظیم پایین آورد و با دستِ نشسته به سینه سلام داد.

کارش توی تمام زندگی، گیر بود به صاحب این خونه و خاندانش، زندگی­اش رو سپرده بود به دست­های کریم ائمه از جمله، حضرت معصومه(س). پا به حرم گذاشت، اشک جمع شده­ ی پشت پلک­هاش رو با دست پس زد تا خوب ضریح رو نگاه کنه، تا حرف­هاش رو این­بار رو در رو بزنه. اومده بود که بگه سپردم دست خودتون، اومده بود که بگه من تمام توانم رو گذاشتم، بقیه­ ش با شما! اما زبونش حرف دیگه ­ای رو وسط کشید.

” یا حضرت معصومه! من قبل از این فقط می­خواستم اون رشته­ ای که می­خوام و اون دانشگاهی که دوست دارم قبول بشم تا اگه دوست و آشنا فردا روزی ازم پرسیدن بعد این­همه درس خوندن کجا قبول شدی، یه حرفی برای گفتن داشته باشم، اما… چند شبه دارم با خودم کلنجار میرم! چند شبه دارم فکر می­کنم چیکار کردی؟ چی خواستی از خدا؟ حالا می­فهمم! اشتباه بود، همش اشتباه بود!”

باز اشک­هاش رو که بی ­اجازه روونه ­ی صورتش شدن رو پس زد و تکیه به دیوار روبه ­روی ضریح داد.

” الگو شما بودی، من دنبال چی می­گشتم؟ برام مهم نیست چی قبول می­شم یا کجا قبول میشم. من هدفمو تغییر دادم. هدفم مسیر شماست، حالا با هر ابزار و وسیله­ ی نقلیه ­ای که باشه. می­خوام مفید باشم، برای دینم، کشورم.”

این­بار طرح محوی از لبخند گوشه­ ی لبش نشست.

” حالا که اومدم ازتون کمک بخوام، حالا که اشتباهمو فهمیدم، می­خواین منو با پیکان توی این مسیر بفرستین یا بنز؟”

دلش آروم گرفته بود، طوری که انگار روز کنکور فردا نیست و قبولی یا رد شدنش توی اون اهمیتی نداره. زیارت کار خودش رو کرده بود. درد و دل کرد، دعای توسل و زیارتنامه خوند و چند رکعتی نماز به نیت امواتش اقامه کرد.

گوشه ­ای از صحن نشست. دخترهای همسن و سال خودش رو دید که کتاب و مداد رو برای تبرک به ضریح می­زنن. حدس زد حال و روز اون­ها هم دست کمی از حال خودش نداشته باشه. دفترچه­ ش رو با خودکاری که به سیم­ هاش زده بود بیرون کشید و اجازه داد تا کلماتی که خودمختار خودشون رو به ذهن

می­رسونن به مقصد کاغذ فرود بیان:

“از دختر بودن و نازها و دنیای زیبایی­هاش نمیگم! حرفم از نیمه­ ی دیگه ­ی اون دنیای دخترونه و فانتزیه. دنیایی که توش دخترامون درس می­خونن برای اهداف بزرگ، دغدغه­ هاشون زیبایی صورت و فیلم موزیک­های تازه به بازار اومده نیست، وسعت رویاهاشون خیلی بیشتر و بالاتر از مادیاته. دختری که پزشک و شیمیدان و نویسنده و تاریخدان میشه، دختری که پشتوانه ی کارهای همسر غیورش میشه، دختری که مادر مدافعان آینده کشورش میشه.

دختری که دلش به خدا، امیدش به منجی بشریت و نگاهش روبه آینده و افق­ های روشن وطنشه.

نیمه ­ی دخترامون اینه! شجاعت، جدیت، ایثار، هدفمندی و ایمان. حضرت معصومه ­ای(س) که به “عالمه غیر معلمه” ملقب بود، ولایتمداریش زبانزد، حیا و عفتش معصومانه و مثل دیگر زنان خاندان نبوت، والامقام و الگوی دختران امروزه، معلم مکتب این دخترهاست.

دنیای دخترها اگه با هم هزار و یک تفاوت هم داشته باشه، باز یه چیز توش مشترکه. اونم اینه که ما الگوی بهترین دختر رو برای نجات پیدا کردن از غبار

دروغ­ها و مه توهم فضاهای مسموم اطرافمون داریم. از میون این­همه شبکه­ های مجازی و شایعه­ های ضد دین و انقلاب، تنها راه درب این خونه­ ست. من امید دارم که آخر این راه خوشه! اگر نظری از سمت صاحب خونه نسیبمون بشه و به چشمشون بیایم.”

پست های مرتبط

0 0 رای ها
با انتخاب ستاره نظرت در مورد روایت را مشخص کن
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

ارسال روایت

روایت خود را با ما به اشتراک بگذارید

تازه ترین روایت

عوامل-شادی-در-خانواده
جمع چهارنفره
1715493934376
برکت
IMG_۲۰۲۴۰۵۱۲_۰۹۳۵۰۳
رزق معنوی
زبان فارسی
"عاقا یا آقا"
روز دختر
نیمه دوم دنیای دخترونه
صلیب سرخ
مسیح های کوچک قرمز
شیخ صدوق
ابن بابویه
شهید مطهری
یاد استاد
شهید آوینی و نادر طالب زاده
یار نادر انقلاب
حرم  عبدالعظیم حسنی(ع)
غربت حسن ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x