جمع چهارنفره

خدایی که روزی من و تو و میلیاردها آدم دیگه تو وقتی جمعیت جوون یه کشور بالا بره و اون جمعیت تربیت شده­

0
2

آرتین رسانه رسمی نوهنران ایران؛ نویسنده نوجوان، ریحانه جنتی-

جمع چهار نفره ­شون چیزی کم نداشت. بابا گاهی حرف از یه دختر دیگه میزد و با وعده­ ی خواهردار شدنش، اون رو تا حدودی راضی می­کرد. برادرش هم اون میون بالا و پایین می­پرید و می­گفت: “چرا من باید دوتا آبجی داشته باشم؟ من داداش می­خوام”.

بعد هم مامان پا به میدون بحث می­ذاشت و با گفتن این جمله که ” من شما دوتا شیطون رو بزرگ کنم بسمه!” به قائله خاتمه می­داد.

یه جورایی همه از ثبات تعداد بچه­ های خانواده مطمئن بودن و کسی دم از خواهر داشتن یا برادر داشتن و بچه­ ی جدید نمی­زد تا اینکه یه سخنرانی روشنگرانه همه چیز رو تغییر داد.

گروه­ های جهادی تبلیغات افزایش جمعیت رو شروع کردن، مردم از مسئولین مطالبه­ ی فراهم کردن شرایط فرزند آوری داشتن و یکی یکی همسایه­ ها نوید بچه­ دار شدنشون رو با کاسه­ای آش یا گوشت قربونی می­دادن.

پای این موضوع داغ به خونه­ ی اون­ها هم باز شد. مامان دیگه بی­م یلی به بچه­ ی جدید نشون نمی­داد و بابا مدام از سخنرانی امام خامنه ­­ای در راستای جوانی جمعیت حرف می­زد.

دختر اما راضی نمی­شد. همیشه از تغییر بدش میومد. شاید با خودش فکر می­کرد یه بچه می­تونه کل نظم زندگی­شون رو به هم بزنه. از تقسیم جا و وسایل گرفته تا اذیت­ها و شب بیداری بخاطر بدخوابی یا دلدرد بچه.

حرفش یکی بود! “اگه بچه بیارین من نمیشم پرستار بچه! من هیچ کاری باهاش ندارم! من اگه گریه کنه از خونه میرم بیرون! سهم پول تو جیبی منو کم نمی­کنین!”

با خبر بارداری مامان، پسر دور خونه می­چرخید و از خوشحالی هورا می­کشید، اما دختر غرق گرداب افکارش شد. تصویر بچه ­ای که دهانش تا آخر بازه و با نهایت توانش داره جیغ می­کشه و گریه می­کنه جلوی چشماش نقش بست. کلافه از جا بلند شد و به اتاقش رفت.

در تمام نه ماه بارداری مامان، دختر پای حرفش بود. هر چند که تا حدودی نرم شده بود و حالا قسمت­های مثبت خواهردار شدنش رو هم می­دید اما، غرورش نمی­گذاشت این­همه پافشاری برای بچه ­دار نشدن رو نادیده بگیره.

بابا اسم دختر کوچولوی نو رسیده رو گذاشته بود “بچه جهادی“. می­گفت چون بخاطر حرف امام خامنه ­ای و به نیت سربازی امام زمانه(عج)، همه­ی سختی­های راه بزرگ کردنش رو خدا برامون راحت می­کنه.

بعد از اذانی که بابا در گوش “بچه جهادی” خوند، پسر با هیجان خواست تا بچه رو بغل بگیره. انگار نه انگار همه بچه دختره و اون برادر می­خواست، نه دوتا خواهر.

جوری با بچه سلام می­کرد و حرف می­زد که انگار همه­ ی حرف­هاش رو می­فهمه و گوش میده. دختر خانواده اما با دیدن بچه کوچولویی که هنوز نمی­تونست تشخیص بده شباهتش به کدوم یکی از اعضای خانواده بیشتره، لبخند روی لبش جا گرفت و دلش برای بغل کردن بچه ضعف رفت.

ده ماه بعد، خونه پر شده بود از صدای خنده. دختر و پسر که از مدرسه به خونه برمی­گشتن، با دیدن بچه خستگی­شون در می­رفت و بابا از نعمت داشتن دوتا دختر هر روز خدا رو شکر می­کرد.

بابا تو کارش ترفیع گرفت و حتی قبل از به دنیا اومدن بچه، خدا روزیش رو فرستاده بود. بچه چهار دست و پا راه می­رفت و شیطنت­هاش و دسترسیش به وسایل خونه زیاد شده بود، برای همینم مامان باید مدام دنبالش می­رفت تا دست به چیز خطرناکی نزنه، اما تو جمع همسایه­ یربلاز ها وقتی می­دید همه بچه به بغل نشستن و به بازی و شیطنتشون با هم می­خندن، از تصمیمی که گرفته بود خدا رو شکر می­کرد.

هزار و یک بهونه برای بچه ­دار نشدن هست. از مشکلات اقتصادی و معیشتی تا اذیت­های بچه و تربیت اما من ایمان دارم وقتی نیت یه کار درست باشه، کار خوب پیش میره. نیت برای کمک به کشور، اطاعت امر از ولی، سربازی لشکر امام مهدی(عج)، تربیت انسان­های بزرگی که این کشور کم به خودش ندیده، پرورش نسل قاسم سلیمانی­ها و حججی­ها و… .

خدایی که روزی من و تو و میلیاردها آدم دیگه تو کره­ی زمین رو میده، مگه میشه روزی بچه­ ای که با نیت درست متولد شده رو نرسونه؟ وقتی جمعیت جوون یه کشور بالا بره و اون جمعیت تربیت شده­ ی مکتب سلیمانی، سرباز وطن و اطاعت­گوی ولی امر مسلمین باشن، یعنی چند قدم نزدیک­تر شدن به تقدیم کردن این پرچم به دستان مطهر مهدی موعود(عج).

و این یعنی هدف ارزشمند و والایی که مردم عزیز و فهیم ایران برای رسیدن بهش تلاش می­کنن.

پست های مرتبط

0 0 رای ها
با انتخاب ستاره نظرت در مورد روایت را مشخص کن
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناهید

رسم الخط مناسب نوجوان نیست

ارسال روایت

روایت خود را با ما به اشتراک بگذارید

تازه ترین روایت

عوامل-شادی-در-خانواده
جمع چهارنفره
1715493934376
برکت
IMG_۲۰۲۴۰۵۱۲_۰۹۳۵۰۳
رزق معنوی
زبان فارسی
"عاقا یا آقا"
روز دختر
نیمه دوم دنیای دخترونه
صلیب سرخ
مسیح های کوچک قرمز
شیخ صدوق
ابن بابویه
شهید مطهری
یاد استاد
شهید آوینی و نادر طالب زاده
یار نادر انقلاب
حرم  عبدالعظیم حسنی(ع)
غربت حسن ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x